روزه می‌گیریم یا رژیم غذایی/خوشا خواب زیرکان و افطارشان

/عباس علیپور-مدیر مسئول/
 
اگرچه ظاهرِ دینداری در ماه رمضان، خیلی خوش آب و رنگ می‌شود اما به نظر می رسد اصل داستان (بخوانید فلسفه روزه‌داری) که بر اساس آموزه‌های دینی قرار است به خودسازی و تمرین پرهیزکاری ختم شود، به چیزهای دیگری می‌رسد و برخلاف سفره‌های خوش آب و رنگ و مجلل(!) رمضان، متاع دندان‌گیری در سفره معنویت‌مان نمی‌گذارد. درست مانند آنچه در اصل دینداری دیده می‌شود و تناقض‌ها در راه و رسم برخی دینداران با آنچه از آن دَم می‌زنند و ظاهرا به آن اعتقاد دارند، موقعیت‌های مضحک و تاسف‌باری را به وجود می‌آورد.
 
برسیم به موضوع روزه‌داری و صد البته هدف و فلسفه‌اش. اجازه بدهید از یک مثال ساده شروع کنیم. انتظارِ بدیهی این است که بین هدف یک فرد روزه‌دار با کسی که مثلا بر اساس نسخه پزشک، «رژیم غذایی» می‌گیرد و هدف نهایی‌اش، کاهش وزن و تناسب اندام است، تفاوت زیادی وجود داشته باشد؟ حالا کلاه خودمان را قاضی کنیم و ببینیم فرق روزه‌دارانِ ما با کسانی که تنها به قصد کاهش وزن، از خوردن و آشامیدن خودداری می‌کنند چیست؟
 
برای پاسخ به این سوال باید برای لحظاتی از این تکرارِ بعضا بیهوده نخوردن و نیاشامیدن دست برداشت و کمی هم در ریشه و فلسفه روزه‌داری تامل کرد. در نگرش اسلامی و بر اساس آموزه های دینی از جمله فلسفه‌های روزه‌داری، تقویت روحیه پرهیزکاری و تقواست. روزه‎داری تمرین صبر است و مدارا.
اینها را بگذارید کنار رفتارهای اجتماعی خودمان! نگاهی بیندازیم به رفتار و عمل‌مان و ببینیم واقعا روزه‌داری چه سودی برای‌مان داشته و چقدر به روحیه رواداری و پرهیزکارانه، منجر شده است؟ یا نه! نه تنها اثر مثبت نداشته که اصطلاحا «روزه ما را گرفته!» و به سوء رفتار هم منجر شده است!
البته این نوع نگاه به روزه مختص دوران ما هم نیست. نقل مشهورى از پیامبر اکرم(ص) در منابع حدیثى موجود بود با این مضمون «حجامت کننده و حجامت شونده روزه شان افطار(باطل) شد.» سال‌ها گمان براین بود که عمل حجامت موجب بطلان روزه آن دو بوده است، امّا سبب ورود حدیث(بررسى موقعیت تاریخى) نشان داد که آن دو حین حجامت مشغول بدگویى از فرد غایبى بودند که پیامبر(ص) با دیدن آن صحنه اشاره به این واقعیت باطنى کردند که آنها باخوردن گوشت برادر (غیبت) خود روزه شان را افطار کردند.
 
این نقل از پیامبر نشان می‌دهد روزه گرفتن فقط به امساک از خوردن و نیاشامیدن نیست. و از همین منظر باید پرسید مگر می‌شود که روزه مثلا دلیلى باشد براى بدخلقى با ارباب رجوع، مشترى، همسر و فرزند و… و این همان موقعیت مضحکی است که در مطلع این یادداشت درباره‌اش نوشتیم! قبول کنید خنده دار و مضحک است که کسی بر اساس یک عقیده مذهبی، از خوردن و آشامیدن پرهیز کند و بعد در همان حالت روزه‌داری، دست بزند به هر چه امر غیراخلاقی است! پذیرفتنی نیست که روزه‌داری منجر شود به «کم‌کاری»‌ها و «بداخلاقی»‌های بیشتر در جامعه! 
فقط برای چند لحظه لااقل با خودمان صادق باشیم و ببینیم جزو کدام دسته‌ایم؟ روزه‌دارانی که عمل‌شان در ماه رمضان به نخوردن ختم نمی‌شود و سعی می‌کنند رفتار و کردارشان را هم جلا بدهند و از هر چه فعل غیراخلاقی و خلاف آموزه‌های دینی است امساک کنند یا متظاهرانی که روزه‌داری‌ و اصلا دینداری‌شان، خواسته و ناخواسته فقط برای دین، بدنامی به دنبال دارد و یکی از نتایجش می‌شود «دین‌گریزیِ» جماعتى که شاهد مضحکه تناقض راه و رسم برخى دیندارانند!
 شاید کلام مولایمان على(ع) قدرى بیشتر ما را به فکر بیندازد:
«بسا روزه دارى که بهره اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه دارى خود ندارد ، و بسا شب زنده دارى که از شب زنده دارى چیزى جز رنج و بى خوابى به دست نیاورد ! خوشا خواب زیرکان و افطارشان!»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا