غریب نوازم به نانی میهمانم کن
یا رضا! امروز تو را با تمام نام های زیبایت می خوانم. می خوانم که به مَدَدت هدایت شوم ،مگر نه اینکه تو نور الهدائی ( نور هدایت کننده).
چشم های بی نورم امروز محتاج نور توست که تو قره عین المومنینی ( نور چشم مومنان)
تو را دارم و دیگر چه حاجتم به مخلوقات که تو کافی الخلق برای مردمانی
ذهنم پریشان است ،درگیر اوهام وجودم هستم ذهنم را به تو می سپارم که تو رب التدبیر (خداوند تدبیر) و رئاب التدبیر ( درست کننده امور افکار) هستی.
برای آقا داشتن کسی را شایسته تر از تو ندیدم که تو الفاضل ( شایسته ترین فرد) الصدیق (راستگو) و الصوفی ( ادا کننده معصوم) هستی. نگاه کن به توان اندکم و توشه ناچیزم که تو معین الضعفائی ( یاری دهنده ضعیفان)
روحم فسرده و یخ زده است ای خورشید خورشید ها بر جانم بتاب شمس الشموس آل محمد
درد غربت دارم، غریب نوازم به نانی میهمانم کن که گفته اند تو غریب الغربائی.

