اجتماعی و فرهنگی

پدیده «گورخوابی» از نگاه وزیر رفاه

به گزارش پایگاه خبری شورا آنلاین  علی ربیعی نوشت: «روزنامه شهروند با خبرنگاری دلسوز گزارشی درباره «گورخواب‌ها» منتشر می‌کند.  یک کارگردان سینمای ایران، نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور می‌نویسد و از فرایند منجر به پیدایش این وضعیت برای شماری از هم‌وطنان خود شکوه می‌کند؛ در کنار این دغدغه‌ها و در ساحتی دیگر، شهردار پایتخت و برخی رسانه‌ها از موضع ضدیت با سرمایه‌داری و ضرورت مقابله با فقر به دولت می‌تازد تا یک مساله اجتماعی انسانی را به یک منازعه سیاسی تقلیل می‌دهد. چیزی اما در میان این غوغا بر سر گورخوابی گم شده است: تلاش برای درک واقعیت و یافتن راه‌هایی برای فراتر رفتن از آنچه همواره به صورت‌های مختلف در گوشه و کنار جامعه بروز می‌کند.

من برای فراتر رفتن از بازار داغ ابراز احساسات، روز پنجشنبه ۹ دی‌ماه ۱۳۹۵ شخصا راهی نصیرآباد شدم تا گورخواب‌ها را ملاقات کنم و در این میان شخصا با پرویز (گورخوابی که این روزها تصویرش در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود) و تعدادی دیگر از گورخواب‌ها به صحبت نشستم. مشاهداتم از پدیده گورخوابی و حاصل گفت‌وگوهایم با پرویز، اجازه می‌دهد تا بخشی از واقعیت گمشده‌ای این پدیده را آشکار کنم.

پرویز به گفته خودش فروشنده پیشین لوازم صوتی و تصویری با وضع خوب  اقتصادی بوده که ابتدا به صورت تفننی و برای لذت از تریاک استفاده می‌کرده است. پرویز سپس با طرد خانوادگی ناشی از اعتیاد مواجه می‌شود، همسرش طلاق می‌گیرد و فرزندان دیگر حاضر به پذیرش پدری که بر اثر اعتیاد دیگر ثروتی ندارد، نیستند. بدین‌سان بی‌خانمانی و کارتن‌خوابی آغاز می‌شود.

پرویز دو بار در کمپ‌های ترک اعتیاد بستری شده اما به قول خودش تحمل درد ناشی از عدم مصرف مواد مخدر را نداشته و کمپ ترک اعتیاد را ترک گفته است چرا که در کمپ دسترسی به مواد مخدر امکان‌پذیر نیست و البته پرویز خارج از کمپ  تبدیل به ناقل مواد می‌شود و می‌تواند کسب درآمدی برای مصرف روزانه خودش نیز داشته باشد.

با توجه به اینکه فشار کنترل خرید و فروش مواد در تهران بیشتر و دست یافتن به مواد گران‌تر است، گورستان برای پرویز دو مزیت عمده دارد: رفتن به حاشیه‌نشین دور از تهران مکان بهتری برای دسترسی به مواد و همچنین کسب درآمد احتمالی از مسیر انتقال مواد است.

این روایت مختصر، از چهار بعد فرد، خانواده و جامعه و دولت مساله را قابل تامل می‌کند. پرویز بیکار نبوده و از شدت فقر راهی گورستان نشده است، بلکه وی قربانی بی‌هنجاری جامعه و مسیر لذت‌جویی از طریق مواد و طرد اجتماعی است. نظام سیاست‌گذاری را می‌توان برای گسترش گرایش به مواد مخدر نقد کرد اما هر آسیب اجتماعی، دارای سطحی از تأثیرگذاری عوامل فردی نیز هست. پرویز به اجبار معتاد یا رانده نشده، بلکه قربانی اقدام خویش در جامعه‌ای که در آن رها شده نیز می‌باشد. شاید لذت مصرف برای فراموشی دردها و خاطرات گذشته در بهبهود نسبی عامل دیگری هم بوده باشد. پرویز همچنین قربانی عدم حمایت خانوادگی است. خانواده به هر دلیل از وی حمایت نکرده‌اند و در مقطعی وی به دلیل احتمال آسیب رساندن به منابع خانواده، طرد شده است.

نقد سیاست‌گذار و دولت در این عرصه نیز امکان‌پذیر است اما این واقعیت کتمان‌پذیر نیست که خانواده نیز کارکردهای حمایت اجتماعی گذشته خود را از دست داده است. کارکرد حمایت اجتماعی خانواده دیگر به درستی عمل نمی‌کند. با تجریبات مطالعاتی‌ام بر این باورم که خانواده نقش بی‌بدیلی در احیای انسان‌ها دارد و مسئولیت اجتماعی در جامعه باید با اتکا به عمومیت یافتن ارزش‌هایی نظیر اعتماد و حمایت اجتماعی گسترش یابد. خانواده آغوش گرم و پشتیبانی با مهر برای فرد آسیب‌دیده نیست. همسر به راحتی طلاق گیرد و فرزند براحتی طرد می‌کند.

مشاهده می‌کنیم که گورخوابی پرویز، محصولی فردی – اجتماعی است که ترکیبی از گزینش‌های فردی و عوامل ساختاری نظیر فرایندهای منجر به تضعیف حمایت اجتماعی خانوادگی یا تمایل به مصرف مواد مخدر آن‌ را پدید آورده‌اند.

پدیده گورخوابی بخشی از فرایند اجتماعی اقتصادی حاشیه‌نشینی نیز هست. مطالعات نشان می‌دهد سه موج حاشیه‌نشینی را می‌توان در شهری نظیر تهران متمایز کرد. موج اول حاشیه ناشی از مدرنیزاسیون و  تأسیس کارخانجات در تهران و در دسترس بودن زمین ارزان یا مجانی برای سکونت کارگران کارخانه‌های اولیه در ایران است. اینها حاشیه‌نشین‌های ناشی از صنعتی‌شدن اولیه هستند. کارخانجات در اطراف منطقه غربی و شرقی راه‌آهن (افسریه، خاوران و جوادیه، خزانه) همین موج را تقویت کرده‌اند. موج دوم حاشیه‌نشینی از دهه چهل به بعد در اطراف جاده قدیم و مخصوص کرج و توأم با صنعتی‌شدن و مهاجرت کشاورزی از روستاها به تهران شکل گرفت. موج سوم اما حاصل تبدیل‌شدن روستاهای اطراف شهرها به حاشیه شهری است، یعنی روستاهای موجود، حاشیه می‌شوند و غالبا کیفیت زندگی نیز در آنها سقوط می‌کند. محل جدید زندگی پرویز محصول موج سوم است.

موج سوم حاشیه‌نشین شدن پی‌آمدهای مهم‌تری دارد. روستا در موج سوم، به دلیل نبود کشاورزی دیگر مکانی اقتصادی نیست، فرایندهای ارتباط سبک زندگی  تغییر کرده است. بیکاری و تغییر سبک زندگی سبب می‌شود همه مصائب شهر و از جمله آسیب‌های اجتماعی آن بر سر روستا خراب شوند. این گونه حاشیه، بر خلاف حاشیه موج اول، حاصل پیوند خوردن موقعیت حاشیه‌ای به شهر و از دست رفتن کل ویژگی‌های مثبت شهری‌نشدن روستاست. پرویز و سکونتگاهی که در آن زندگی می‌کند، مدلی از حاشیه‌نشینی است که گویی هنوز ابعاد مهم آن شناخته نشده است.

من معتقدم حاشیه به نوعی نیز ناشی خلاقیت و توانمندی کسانی است که گویی از دولت ناامید شده‌اند و چون دولت قادر به ساماندهی ایشان نیست، خودشان دست به کار می‌شوند. دولت‌ها تا مدت‌ها حاشیه را به رسمیت نمی‌شناسند و به طرق مختلف با آن مقابله می‌کند اما در انتها با تاخیر طولانی (که حاشیه و مناسبات فرهنگی و اجتماعی آن کاملا شکل گرفته و دیگر امکان بازسازی و شکل‌دهی مطلوب وجود ندارد) حاشیه به رسمیت پذیرفته می‌شود و ارائه خدمات شهری (نظیر آب، برق و …) به آنها شروع می‌شود. واقعیت مهم در سیاست‌گذاری حاشیه‌نشینی مداخله به‌موقع دولت است.

مطالعه همین منطقه نصیرآباد نشان می‌دهد وقتی دولت در چند کیلومتر دورتر در در شهرک اندیشه با ارائه طرح‌های کارشناسی‌شده مداخله به هنگام داشته است یک مکان کاملا قابل قبول پدید آمده است. تفاوت کیفیت ساخت‌وسازها و زندگی در شهرک‌هایی نظیر اندیشه و جاهایی نظیر نصیرآباد، نشان می‌دهد که مداخله دولت‌ها تا چه اندازه می‌تواند مهم باشد. مداخله دیرهنگام دولت‌ها برای تنظیم‌گری، قواعدگذاری و مبارزه با متخلفان، برای سامان‌دهی حاشیه، سبب ناکارامدی مداخلات و ایجاد مشکل در اداره آنها می‌شود. بدین‌سان با نگاهی به نقش پدیده‌های پیش‌گفته، سیاست‌گذاران و نخبگان و کنشگران اجتماعی  باید ماهیت متفاوت موج‌های سه‌گانه حاشیه‌نشینی را درک کنند و برای بهبود وضعیت آن برنامه منسجم داشته باشند.

مورد پرویز که با گزارش یک روزنامه به موضوع مهمی در سیاست رفاهی و اجتماعی کشور بدل شد، می‌توانست به گونه دیگری نیز البته دنبال شود. مواجهه منتقدانه با مسائل ضروری است اما کنشگری ساحت دیگری است و مستلزم مشارکت شهروندی منتقدانه و فعال توأم با یکدیگر است. نقش جامعه در کلان آن در پدیده پرویز قابل تببین است؛ جامعه‌ای که نسبت به رخدادها نوعی بی‌اعتنایی دارد، جامعه‌ای که در مواجهه با حوادث تلخ فقط به عکسبرداری می‌پردازد (چندی پیش از تهیه فیلم خودسوزی که در فضای مجازی می‌چرخید برای فیلمبردار بی‌دغدغه‌ای که به جای مداخله فقط به تصویربرداری مشغول بود متاسفم بودم)، جامعه‌ای که فردگرایی منفی اجازه مشارکت در حل مسائل اجتماعی از انسان‌ها را گرفته است.

من فکر می‌کنم بخشی دیگر از پرویزشناسی مربوط به اتفاقات مهمی است که در عرصه اجتماعی و تغییرات در نهادها و ارزش‌های آن رخ داده است. نکته آخر اینکه در بررسی پدیده‌هایی نظیر پرویز هم روان‌شناسی فردی، هم  تغییرات خانواده، هم  مسئولیت جامعه و هم عملکرد و سیاست‌گذاری دولت تاثیرگذار هستند و بدون نادیده‌گرفتن این چهار گروه، تحلیل و واکاوی این پدیده امکان‌پذیر نیست. برای مواجهه با این پدیده نیز ایجاد زمینه‌ها برای همراهی و نقش‌آفرینی ابعاد چهارگانه فوق ضروری است.

انسان‌های توانمند و امیدوار، خانواده پشتیبان، جامعه پویا و سیاست‌گذاری صحیح، مسیری است که باید بپیماییم.»

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا