سیاسی

روایت معین از ناشیگری اصلاح‌طلبان

به گزارش پایگاه خبری شورا آنلاین بخش‌هایی از گفت‌وگوی نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و وزیر علوم دوران اصلاحات با روزنامه «شرق» در زیر می‌آید:

– ما هم مدافع اعتدال هستیم اما اگر از «اعتدال» فقط به‌ عنوان یک واژه «بی‌مسمای سیاسی» و یک «حرکت تاکتیکی» استفاده شود، مفهومی نخواهد داشت. اعتدال با محافظه‌کاری متفاوت است. محافظه‌کاری در عرف سیاسی یعنی حفظ وضع موجود و این که طوری حرکت کنیم که بیشتر از تأمین منافع جامعه، منافع گروهی، باندی یا شخصی پیگیری شود.

– حفظ هویت اصلاح‌طلبی یک اصل است و ملاحظات و تاکتیک‌ها نباید آن را نقض کند. هویت اصلاح‌طلبی نباید به چالش کشیده شود. ائتلافی نباید شکل گیرد که اصل حرکت اصلاح‌طلبی را به چالش بکشد و مردم را دچار سردرگمی کند. ما اجازه بدآموزی نداریم. آموزش‌های سیاسی، اجتماعی و اخلاقی نباید تناقضی با یکدیگر داشته باشند و افراد را دچار سردرگمی کنند؛ به‌طوری که نتوانند شرایط را تشخیص دهند و به یک تحلیل درست سیاسی دست یابند… .

– اگر به‌ عنوان ائتلاف افرادی را وارد کردید که با دیدگاه اصلاح‌طلبی – بر اساس سوابق آن افراد و شواهدی که وجود دارد – تعارض جدی وجود داشته باشد، زمانی که در یک فهرست مشترک وارد انتخابات می‌شوید، قاعدتا در مراحل بعدی نباید با آنها رقابت کنید. این که اول فهرست مشترک بدهید و بعد با آنها وارد رقابت شوید، از لحاظ منطقی پذیرفتنی نیست.

– نباید ائتلاف نقض می‌شد. شما ائتلافی را اعلام می‌کنید، بعد درباره انتخاب ریاست مجلس به رقابت می‌پردازید؟

– اگر یک حافظه قوی تاریخی وجود داشته باشد، خود جامعه ممکن است حرکت سیاسی و حزبی را نقد کند که شما بر چه اساسی با هم توانستید جمع شوید و یک فهرست مشترک اعلام کنید؟ ممکن است جامعه بگوید ما مدارکی داریم که برخی از افراد در گذشته و در مسئولیت‌های خود ضربه‌های اساسی به جنبش اصلاح‌طلبی وارد کرده‌اند!

– مهم‌ترین مبنایی که در دفاع از ائتلاف مطرح شده، موافقت یا مخالفت با برجام است؛ یعنی دورکردن خطر از کشور و از این می‌توان دفاع کرد. چون در شرایطی قرار داشتیم که جنگ و خون‌ریزی بر منطقه حاکم بود و تنها جزیره ثبات، یعنی ما، در دولت قبلی در معرض خطر جدی قرار گرفته بود. چندین قطع‌نامه در شورای امنیت علیه ما تدوین کردند و بر اساس فصل هفت منشور سازمان ملل قدرت‌های سلطه‌گر می‌توانستند دخالت نظامی داشته باشند و به زور متوسل شوند. بر این‌ اساس می‌توان گفت سال ۹۲ نقطه ‌عطفی بود برای زمینه‌سازی تصمیم‌هایی که برای یک اقدام ملی باید گرفته می‌شد. با این نگاه آنهایی که مخالف جنگ و ستیز با دنیا بوده و مخالف مخدوش‌شدن امنیت ملی هستند، طبیعی است سعی کنند به هم نزدیک شوند و خطر را دور کنند. این به نظر من پذیرفتنی است و می‌توان از آن و دفاع کرد. خوشبختانه در سال ۹۲ این نگاه به نتیجه رسید و موفق شد به جای شعار جنگ و ستیز، شعار «تدبیر و امید» را با رأی آگاهانه مردم به پیروزی برساند.

– قرار نبود برجام همه مسائل را حل کند. مسائلی مانند ایجاد اشتغال یا رفع بیکاری، تورم و رکود اقتصادی، توسعه‌نیافتگی سیاسی، توسعه‌نیافتگی حزبی و نهادهای مدنی در کشور، آزادی‌ها و حقوق اساسی مردم، اینها مسائلی نیست که قرار باشد در خارج از کشور برای آنها راه‌حل پیدا شود. راه‌حل آنها داخل کشور است.

– دولت با بهره‌گیری از نقاط قوتی که داشت – مثل برجام – موفق شد معضلاتی مثل تورم را تا حدودی کنترل کند. دولت همچنین باید از فضای باثبات نسبی به لحاظ سیاسی، احساس امنیت و امیدهایی که در مردم وجود دارد، بهره‌برداری و به وعده‌های انتخاباتی‌اش از جمله رفع محدودیت‌های سیاسی عمل کند. همچنین از پتانسیل بزرگ دانشگاهی کشور استفاده بهتری کند. هرچه سریع‌تر ضعف رسانه‌ای خود را برطرف کند و در نشریات و به‌ ویژه فضای مجازی حضوری فعال داشته باشد. به نظر من رئیس‌جمهور باید هفتگی و به‌ صورت منظم در صداوسیما حضور یابد و مستقیم با مردم گفت‌وگو کند و سطح آگاهی مردم را بالا ببرد. اینها فرصت‌های خیلی مغتنمی است برای یک دولت در دوره هشت‌ ساله مسئولیت که در مسیر توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه باید حداکثر استفاده را از آن بکند و پیامد ریزش آرا و دلزدگی مردم را با بهره‌گیری بهتر از فرصت‌ها و نقاط قوت دور کند و پاسخ‌گوی مسئولیت‌هایش باشد.

– طرف مقابل قوتی ندارد. قوتش در آن هشت سال سیاهی که بر کشور ما تحمیل کرد و صدها ‌میلیارد دلار درآمدی که هیچ نشانی از آن وجود ندارد، مشاهده شد! اما رقیب از ضعف‌ها و ناشیگری‌های ما استفاده می‌کند. برای نمونه ناشیگری در انتخابات مجلس این بود؛ به‌ جای این که روی خود فراکسیون امید سرمایه‌گذاری شود و مسائل اصلی را قانونگذاری، نظارت بر کار دولت و تحقیق و تفحص در همه امور کشور بداند یا تلاش کند در کمیسیون‌های مجلس حضور جدی داشته باشد، موضوع به سمت ریاست مجلس که یک سمت سیاسی است، تغییر داده شد.

– پررنگ‌ کردن انتخاب ریاست مجلس کار ناشیانه‌ای بود؛ چرا که به اعتقاد من اگر قرار است در یک فهرست مشترک قرار بگیرید، پس نباید رقابتی میان شما باشد. دوم این که باید در ارتباط با میزان رأی‌آوری هم بررسی بیشتر و دقیق‌تری می‌شد و این که آیا از اکثریت آرا برخوردار هستید یا نه. در ارزیابی اگر متوجه شدید آرا در حد کافی نیست و تضمین وجود ندارد، از طرفی نیروهایتان هم جدید هستند و ارزیابی دقیقی از آنها ندارید، نباید ریسک می‌کردید.

– برای انتخابات شورا حداقل باید از ضعف‌هایی که در همین یکی، دو سال گذشته وجود داشته، عبرت بگیریم. به نظرم باید انسجام درونی را تقویت کرد، ارتباط تنگاتنگی با نخبگان کشور به وجود بیاید. نخبگان مدیریتی یا سیاسی یا علمی و دانشگاهی که ظرفیت بزرگی هستند. باید ارتباطات با نهادهای اجتماعی و مدنی که کم‌وبیش وجود دارد، بیشتر شود و از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی که معجزه این قرن است، حداکثر استفاده برای اطلاع‌رسانی و ترویج نوع نگاه و دیدگاه‌ها انجام شود.

– به نظر من امید و امکان تکرار پدیده هفتم اسفند در انتخابات ریاست‌جمهوری ٩۶ و در شوراها وجود دارد.

– ببینید شاید مثلا ١٠ تا ٢٠ درصد مسائل مبتلا به جامعه ما موضوعاتی از نوع مسائل سیاسی است. بیشتر از ٨٠ درصد مسائل از نوع مسائل و مشکلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، زیست‌محیطی و … است. بنابراین باید در همه عرصه‌ها فعالیت کرد اما متأسفانه این ٨٠ درصد فراموش شده. البته آن ٢٠ درصد هم مدتی قبل از انتخابات خود را نشان می‌دهد که البته ارزشی هم ندارد؛ چرا که نه باعث رشد جامعه می‌شود و نه به توسعه پایدار کشور منجر می‌شود. این موضوع جزء ضعف‌های نگرشی ماست. جامعه ما نیاز به سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌های مناسبی در حوزه اجتماعی دارد؛ چرا که دچار آسیب‌های بسیار جدی‌ای شده است. این نوع نگرش باعث شده فاصله‌ای بین روشنفکران، دانشجویان و نخبگان علمی و سیاسی و جامعه به وجود آید.

– دولت‌ها به تنهایی نمی‌توانند کاری انجام دهند! ما دچار فقر سرمایه اجتماعی هستیم، همگی به هم سوءظن داریم.

– تقریبا یک‌سوم جمعیت ما دانش‌آموخته دانشگاهی هستند. در هیچ مقطع تاریخی چنین سرمایه‌ای در اختیار کشور نبوده است. یک‌سوم جمعیت ما جوانان و میان‌سالانی هستند که از تحصیلات عالی برخوردار هستند و همه دنیا از این خوان یغما بهره‌مند می‌شود به جز خود ما!

– در این سه سال دولت با مسئله سیاست خارجی و برجام و زمین سوخته‌ای که تحویل گرفت، درگیر بود. نخبگان هم که از ضعف کم‌توجهی نسبت به مسائل اجتماعی رنج می‌برند و به‌ همین‌ دلیل از شناخت جامعه خود و راه‌حل‌هایی که باید در این‌ باره ارائه می‌دادند، نتوانستند یا نخواستند بهره‌ای ببرند. دولت نتوانست ولی نخبگان نخواستند. نخبگان می‌توانستند اما نخواستند. از طرف دیگر با مجلسی مواجه بودیم که به جای آن که عصاره فضایل مردم باشند، بداخلاقی می‌کردند. کار آن نمایندگان در دولت جدید فقط کارشکنی بود. آنها در زمان دولت آقای روحانی به پنج الی شش وزیر علوم یا رأی ندادند یا تهدید و توهین و استیضاح کردند و ثباتی وجود نداشت.

– من با تنوع احزاب موافق هستم. تنوع سیاسی و احزابی که بتوانند در یک فضای سالم رقابت و از حقوق یکدیگر حمایت کنند. ما هنوز به این مرحله نرسیده‌ایم ولی نقطه شروع آن می‌تواند این مجلس باشد. دو قوه باید با هم همکاری کنند و با تقنین قوانین درست، می‌توانند آینده خیلی بهتری را برای کشور به ارمغان آورند. ما در دولت آقای خاتمی و مجلس ششم همین وضع را داشتیم ولی عملا استفاده حداکثری از آن نشد.

– جاده‌ کشیدن و ساختن‌ بیمارستان و انتقال یک دانشجو از دانشگاهی به دانشگاه دیگر که وظیفه یک نماینده نیست. شهرها برای خودشان استاندار، شورا و شهردار دارند که می‌توانند این کارها برای آنها انجام دهند. نماینده‌ای که انتخاب می‌شود، باید از حقوق ملت دفاع کند و نگاه او کلان و در سطح ملی باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا