نقش زنان در مدیریت شهری

در سال های طولانی بسیاری از جوامع انسانی از عدم حضور زنان در جایگاه های مختلف اجتماعی و عدم ایجاد فضای لازم برای استفاده از ظرفیت های بالقوه فکری و مدیریتی زنان دچار خسران شده اند که این موضوع در دهه های اخیر باعث تغییر نگرش های اساسی برای ایجاد تعادل در منابع انسانی و رفع تبعیض به جهت مشارکت همه مردم در ساختارها و مناصب مدیریتی شده است.

امروزه در بسیاری از کشور های توسعه یافته به لحاظ اجتماعی، حدود ۴۰ درصد از مناصب تصمیم گیری و مدیریتی در اختیار زنان می باشد در حالی که در کشور های در حال توسعه به دلیل تلقی نادرست از روحیات و توانمندی های زنان، به این موضوع توجه چندانی نمی شود.

بر اساس آمار های موجود در حال به طور متوسط کمتر از ۳ درصد از مناصب مدیریتی در کشورمان در اختیار زنان می باشد که برای تغییر این شرایط به چیزی فراتر از قوانین الزام آور نیاز است و مستلزم تغییر نگرش تمام آحاد جامعه نسبت به این موضوع می باشد.

باید توجه داشت که بر اساس اصول اثبات شده علم مدیریت، نگاه سهم خواهانه و جنسیتی به این مقوله جایگاهی ندارد و تنها وابسته به ویژگی های انسانی و به دور از جداسازی میان مرد و زن است. اصولی که نتیجه عدم توجه به آن ها، سهم اندک بانوان در پست های مدیریتی است. در تئوری های رهبری مانند تئوری های شخصیتی، تئوری های رفتاری و تئوری های اقتضایی، بررسی می شود که چه چیزهایی می تواند فرد را به عنوان یک رهبر اثر بخش درآورد که این امر فارغ از تفاوت های میان زنان و مردان مورد بررسی قرار می گیرد.

یکی از مهمترین شاخصه های توسعه یافتگی در زمینه مدیریت شهری، ایجاد فضا و شرایط لازم برای مشارکت پایدار اقشار و گروه های اجتماعی در راهبری امور شهری از تمام طبقات اجتماعی، گروه های سنی و بخصوص فارغ از نگاه جنسیتی است.

بدیهی است که رویکردی اینگونه، بیش تر از آن که وابسته به دغدغه های شخصی مسئولین ارشد شهری باشد، نیازمند ایجاد ساز و کار ها و تعریف فرآیند های مشخص برای تسهیل در به وجود آمدن چنین مشارکتی است.

بررسی های انجام شده در حوزه برنامه ریزی شهری نشان می دهد، بهترین راهکاری که می توان در برابر چالش های موجود در شهرها اتخاذ نمود، تقویت سرمایه های انسانی و منابع اجتماعی است. به عبارتی توجه به راهبرد هایی که مبتنی بر محله محوری و مشارکت حداکثری شهروندان باشد، می تواند نقشی به مراتب اساسی تر از تمرکز صرف بر مسائل مبتنی بر کالبد شهر ها داشته باشد.

در این میان، نقش اساسی زنان در مدیریت خانواده، علاوه بر وظایف و مسئولیت های شغلی محتمل خارج از فضای خانه و خانواده، باعث به وجود آمدن بینشی دقیق تر در این قشر از جامعه نسبت به فضاهای عمومی شهری و زیرساخت های مرتبط با آن که مورد نیاز همه افراد جامعه است، می گردد. اینگونه است که تجربیات بسیاری از حضور و نقش آفرینی زنان در ساختار های مدیریتی و تعیین خط مشی های موفقیت آمیز در حوزه شهری به خصوص در سطح محلات وجود دارد.

یکی دیگر از بستر های مناسبی که می تواند محلی برای ایفای نقش مدیریتی زنان در حوزه مدیریت و برنامه ریزی شهری باشد، شوراهای اسلامی شهرهاست که ظرفیتی وسیع برای نشان دادن قابلیت های زنان در این عرصه و در نتیجه توسعه کارآمد شهر ها دارد. ظرفیتی که به دلایل مختلفی از جمله عدم اعتماد به نفس و گاه عدم انگیزه لازم برای حضور در انتخابات در جامعه زنان متخصص و نیز وجود نارسایی های فرهنگی در عموم جامعه، مورد غفلت واقع شده و مشارکت مطلوبی محقق نشده است.

به عنوان مثال در آخرین انتخابات شورای اسلامی شهر تهران، از میان حدود ۳ هزار نامزد ثبت نامی، تنها حدود پانصد نفر از زنان که معادل ۱۷ درصد از کل ثبت نام کنندگان می باشد، در این رقابت حضور یافتند. به عبارتی در ابتدای امر احتمال ورود زنان به جایگاه شورای شهر یک ششم بوده است که این مسئله لزوم حضور فعال تر زنان کارآمد و کاردان را در چنین عرصه هایی بیش از پیش نمایان می سازد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا