شرحی کوتاه بر المان سازی شهری
یه کم منو ببین…
شهرها برای آنکه دیده شوند یا بهتر بگویم خوانده و فهمیده شوند بی نیاز از آرایش و پیرایش نیستند. و شهری که دیده شود و توسط شهروندانش و بازدید کنندگانش خوانده شود شهری است که هم حیات فیزیکی خواهد داشت و هم حیات ذهنی در جان مخاطبانش اینجاست اینجاست که پای المان آرام و بی سروصدا به میان می آید. همان حجم ها و اشکال هندسی که مفهوم حقیقی خود را پوشانده اند تا ذهن مخاطب را درگیر فهم کنند و وقتی که ذهن درگیر چیزی شد برای همیشه ماندگار خواهد ماند.
المان ها این توان و قابلیت را دارند که جز شاخصه های یک شهر به حساب بیایند و راز موفقیتشان در انتقال غیر مستقیم یک مفهوم خاص است. عده ای به اشتباه المان ها را هم خانواده با مجسمه می دانند هرچند که هیچ غرابتی بین این دونیست.
مجسمه ها مستقیم و بی پرده سخن می گویند و بیش از آنکه ذهن را درگیر کنند چشم نوازند اما المان ها مستقیم به سراغ ذهن ها می روند و با زبان هنر با آنها سخن می گویند.
المان می تواند باز تکرار خاطره ای تلخ یا شیرین باشد.
المان می تواند پیامی دینی و یا فرهنگی با خود داشته باشد.
المان می تواند می تواند حاوی شعر باشد.
المان می تواند یک اثر تاریخی و ماندگار باشد.
چقدر شهر های ما برای المان جای خالی دارند. اصلا جای خالی برخی مفهوم ها در شهر را می توان با المان پرکرد.
