بی ثباتی تنزل فرهنگ شهروندی را رقم زد

شهرداری تهران به عنوان متولی مدیریت شهری و یکی از مهم‌ترین ارکان موثر بر فرهنگ شهروندان و یک نهاد اجتماعی در یک دهه اخیر، عملکردی از خود برجای گذاشته که نه تنها قابل ستایش نیست بلکه قابل دفاع هم نمی باشد.

سازمان های زیرمجموعه نیز که در حوزه فرهنگی فعالیت کرده اند فرهنگ را فقط محدود به ارائه آمارهای عددی کرده اند که بیشتر به رفع تکلیف و مسئولیت می ماند تا انجام وظیفه فرهنگی؛ با نگاهی گذرا به عملکرد سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران این مهم به راحتی برای ما قابل لمس خواهد بود.این سازمان در همان دوران شروع فعالیت خود، اساسنامه ای ۲۶ ماده ای به تصویب رساند که در آن اهداف و سیاست های راهبردی را تشریح کرد و حدود ۱۰ سال پیش، یعنی در سال ۸۶ در اساسنامه این سازمان، تغییراتی ایجاد و اساسنامه اصلاح شد اما با این همه تغییر و اصلاح و تشکیل جلسات و… آیا این اساسنامه که بزرگ‌ترین نماد فرهنگی شهر تهران و جزو نمادهای فرهنگی بزرگ کشور است، در دهه اخیر یعنی دوره مدیریت آقای قالیباف چقدر توانسته به اهداف سازمانی خود نزدیک شود؟

تنزل فرهنگ شهروندی به مقوله ازدواج

فرهنگ یک امر بلند مدت است، یک موضوع زمانبر ، و باید سازمانی که مجری آن است مدیریتش کارشناسی شده انتخاب شود تا بتواند در طول یک بازه زمانی بلندمدت در جهت رسیدن به اهدافش به انجام وظیفه بپردازد نه اینکه طی۱۲ سال، ۶بار رییسش عوض شود؛ این یعنی هرج و مرج مدیریتی، یعنی بی ثباتی مدیریتی… و سازمانی که خودش ثبات ندارد چگونه می تواند برای فرهنگ شهروندی ثبات را به ارمغان بیاورد. فارغ از داشتن سابقه فرهنگی افرادی که به این سمت منصوب شدند، اساسا چقدر با تعریف فرهنگ آشنا بوده اند؟ یعنی آیا این فرد مدیر سازمان فرهنگی و هنری شهرداری می دانسته مفهوم واقعی فرهنگ و هنر و فعالیت هنری در عصری پسامدرن چیست و چه ارتباطی با بدنه فرهنگی و هنری داشته که چنین مسئولیت خطیری به وی سپرده شده است؟

به عنوان مثال یکی از همین مدیرانی که در سال های اخیر به ریاست این سازمان منصوب شد، قبل از انتصاب به این سمت، دارای هیچ‌گونه سابقه اجرایی نبوده است و اندک شهرتش هم به خاطر برگزاری کلاس هایی برای مجردها در مجموعه ایوان شمس بود؛ روحانی جوانی که فقط به جهت حمایت از آقای قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ به این سمت منصوب شد و از بارزترین اقدامات وی، خرید هزاران پرنده از نوع بلبل خرما و رها سازی آن در مناطق مختلف تهران بودکه از نظر ایشان به نوعی نماد دوستی انسان ها و پرندگان است و البته مشخص شد که این پرنده با شرایط آب و هوایی شهر تهران سازگاری ندارد‍! سوالی که اینجا پیش می آید این است که این تغییرات مداوم در مدیریت سازمان تا چه اندازه اجازه طرح و اجرای برنامه های فرهنگی را به مدیران می دهد؟ و آیا دو سال، زمان مناسبی برای اجرای برنامه های فرهنگی هست یا نه؟ درحالی که فرآیند فعالیت فرهنگی یک فرآیند چرخه ای است؛ یعنی بعد از شناخت وضعیت موجود و وضعیت مطلوب و طرح و اجرای برنامه، نوبت به ارزیابی می رسد که خودِ نتایج ارزیابی، معیار و زمینه ای برای فعالیت ها و برنامه های جدید است و دوباره باید براساس نتایج به دست آمده، برنامه های جدیدی طرح شوند تا به وضعیت مطلوب نزدیک تر شویم. به نظر می رسد مدیری که ۱۲ سال سکان شهرداری را بر عهده داشت، فرهنگ شهروندی را در حد محدود کردن آن به مقوله ازدواج تنزل داده است که چنین فردی را به این سمت منصوب کرده است و این یعنی توهین به فرهنگ چند بعدی شهروند تهرانی. اگر هم خواسته در بعد دیگری به حوزه فعالیت فرهنگی اش بیفزاید و خارج از عملکرد سازمانی‌اش بوده، جایی رفته است که نه جای اوست و به معنای واقعی کلام، سیاست زده شده است که این سیاست زدگی در سطح شهر مشهود بوده است.

سیاست‌زدگی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری

استفاده سیاسی و یک جانبه از ظرفیت های تبلیغاتی سطح شهر از قبیل بیلبوردها و بنرها، می تواند از مصادیق بارز این امر باشد که در زمان مذاکرات هسته ای ایران با گروه ۱+۵ به اوج خود رسید و موضع گیری در قبال سیاست خارجی در دوران مذاکرات را نشان می داد . این امر درحالیست که ایجاد وحدت بین شهروندان، جزو وظایف ذاتی این سازمان است. نصب بنرهایی علیه لوران فابیوس در زمان سفر وی به تهران، نمونه دیگری از دخالت این سازمان فرهنگی در سیاست خارجی است. گزینشی عمل کردن این سازمان در تکریم و نکوداشت شخصیت های سیاسی، دینی، علمی، ادبی و … در روز بزرگداشت آن‌ها را می‌توان از دیگر جنبه‌های نگاه سیاسی این سازمان به شمار آورد.

از حوزه فرهنگ که بگذریم، در حوزه هنر نیز آنچنان گلی نکاشته اند. اقداماتی که چندین بار با اعتراض فعالان حوزه فرهنگ و هنر و هنرمندان عرصه موسیقی همراه بود. تعطیلی چندین ماهه کلاس های موسیقی فرهنگسراها و خانه های هنر، حذف کلاس‌های موسیقی کودک وتفکیک جنسیتی کلاس های آموزش موسیقی،از جمله مواردی بود که در حوزه موسیقی صورت گرفت. به‌کارگیری سیاست‌های انقباضی در زمینه موسیقی و محدود کردن آموزش آن‌ها در مراکز فرهنگی و ارزیابی عملکرد مسئولین فرهنگی مناطق براساس کاهش ارائه خدمات آموزشی در زمینه موسیقی، به‌این شکل که مناطقی که در آن‌ها تعداد فراگیران موسیقی کاهش یافته، دارای عملکرد مطلوب و مطابق با سیاست‌های ابلاغی سازمان بوده و برعکس در مناطقی که تعداد فراگیران افزایش داشته، عملکرد آن مناطق ضعیف و نامطلوب بوده است!

یکی دیگر از آفت هایی که گریبان‌گیر بیشتر سازمان ها و نهادهای فرهنگی است، مساله کمیت گرایی است. این مساله در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نیز، برجسته بوده و سازمان با نگاهی کمّی به ارزیابی عملکرد برنامه های فرهنگی پرداخته است، غافل از اینکه نمی توان برآیند فعالیت های فرهنگی را فقط بااعداد و ارقام تشخیص داد. اگر کسی به گزارش های این سازمان نگاهی اجمالی بیندازد، می فهمد که سازمان فقط می خواهد یک گزارشی داده باشد که من کاری کردم و بس… هدف رفع تکلیف بوده است و جلب رضایت مافوق، نه درمان درد هنر و فرهنگ.

به‌عنوان مثال یکی از موسسات تابعه سازمان، به‌نام نشر شهر، که در گزارشی از چاپ حدود ۱۶۰۲ جلد کتاب از آغاز فعالیتش تا کنون خبر داده است، در حالی از چاپ این تعداد کتاب خبر می دهد که حتی یک بروشور ۶صفحه ای در زمینه کودکان را به عنوان یک کتاب معرفی کرده است. علاوه بر این آثاری که این موسسه منتشر کرده، بیشتر یا حالت گزارش عملکرد دارد یا ترجمه صِرف از زبان های دیگر است؛ بدون اینکه با روش تطبیقی و تحلیلی، به موضوع پرداخته باشد و کمتر اثری که به لحاظ فرهنگی کارآمد و موثر باشد و از آن استقبال شود، در میان کتب چاپ شده به چشم می خورد. کما اینکه تعداد کتاب چاپ شده، نشانگر گسترش و بالا رفتن فرهنگ نیست بلکه مهم این است که این کتاب ها تا چه دامنه ای از مخاطبان را توانسته جذب کند و برآیند آن ها چه بوده است؟

عدم تمکین سازمان به مصوبات شورا

امتناع سازمان از اجرای برخی مصوبه های شورا و عدم تمکین به مصوبات شورا، از دیگر رفتارهای سازمان بود. عدم اجرا، تاخیر در اجرا و حتی گاهی موضع گیری در برابر مصوبات شورا، حتی صدای شهرداری را نیز در آورد و شهرداری اذغان کرد که با این موضع گیری های سازمان در قبال شورا مشکل دارد. عدم اجرای مصوبه شورای شهر درباره انحلال برخی شرکت های تحت نظر سازمان، نمونه ای از این عدم تمکین بود.

انتظار می رود مدیریت شهری در دوره جدید فعالیت خود، نگاهی علمی‌تر و دقیق‌تر نسبت به موضوع فرهنگ، داشته و با شناسایی آسیب های رفتاری جامعه از قبیل رفتارهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و تعاملات شهروندی، در پی ارائه راهکارهایی موثر در جهت بهبود و ارتقای فرهنگ برآید.

برنامه ریزی بر اساس نیازهای نیمی از مناطق مختلف با توجه به اقشار مختلف مردم و طرح برنامه هایی متناسب با هر منطقه، قطعاکارآمدی و تاثیر بیشتری در بهبود فرهنگ آن منطقه خواهد داشت. اجرای برنامه های همسو و سازگار با هر قشری،همانا استقبال و پشتیبانی شهروندان را به همراه خواهد داشت و مشارکت آن‌ها در اجرای برنامه‌ها را در پی خواهد داشت.

همچنین استفاده از تجربه مدیران موفق و در کنار استفاده از مدیران جوان، زمینه را برای طرح برنامه های خلاقانه و پویا، فراهم خواهد کرد.

افزایش ارتباط دوسویه با مخاطبین و همچنین ارتباط فعالانه با سایر سازمان‌های فرهنگی و مسئولین فرهنگی کشور، منجر به ایجاد تعادل و ثبات لازم در فعالیت‌های فرهنگی خواهد شد. یکی از راه های رسیدن به این مهم، توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات در مدیریت فرهنگی است که می تواند افزایش سرعت ، کاهش هزینه ها و کوچک‌تر شدن حجم داده ها را به همراه داشته باشد.

پایش و ارزیابی مستمر برنامه های اجرا شده و استفاده از رویکرد کیفی در ارزیابی نتایج، نتیجه واقعی‌تری از کارکرد آن‌ها به دست خواهد داد و داشتن نظام ارزیابی دقیق، نقش قابل توجهی در تامین اهداف و وظایف سازمان و توسعه توانایی و عملکرد آن خواهد داشت.

و در آخر از طریق مشارکت دادن هرچه بیشتر شهروندان در فعالیت های فرهنگی و نزدیک شدن به خانواده، می توان به رشد و توسعه فرهنگی عمومی کمک کرد و از آنجایی که حوزه فرهنگی، سنگ بنای مشارکت اجتماعی مردم در توسعه شهری است، با توسعه مشارکت شهروندان، حضور آن‌ها در سایر حوزه ها افزایش چشمگیری خواهد یافت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا